۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

وحدت كلمه يا كلمه واحده ؟

.

"وحدت كلمه" كه اين را اولين بار از زبان آدمى مثل خمينى شنيدم، به درستى ميتوان عاملى باشد كه سبب اتحاد نيرو ها براى نيل به مقصودى خاص گردد.

از اين عبارت دو حرفى يك "مخرج مشترك" استخراج ميشود. براى رويكردهاى ائتلافى و متحدانه , بزرگ كردن دايره مخرجهاى مشترك منطقى و معقول است. سبب نيرومند تر شدن حركت ميگردد.

اما چيزى كه با آن اشتباه ميشود و غالب بازدارنده و تفرقه افكن است. مانور دادن رو "كلمه واحده" است.
مانور دادن روى كلمه واحده با روح تكثر گرايى بيگانه است. اگر چه پذيرفتن آن را از جانب عده اى با بهانه استراتژى مبارزاتى ميبينيم، اين امر ميتواند به استبدادى ديگر منجر شود.
مثال:
در چهار چوب مبارزاتى گفتن شعار الله و اكبر بر بامها به جهت تاثيرى كه دارد، كار خوبى است. وحدت كلمه را من در قالب رفتن مردم به روى بامها ميبينم، ولى منحصر كردن فريدهاى مردم به الله و اكبر را مناسب نميبينم.
مشابه اين مورد در ايراد به كار گنجى در ممانعت از گردهمايى با پرچم شير و خورشيد كاملا مصداق دارد. مخرج مشترك همايش اعتراضى است، نه لزوما آن گونه كه برخى بپسندند.
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر