۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

خودى و غير خودى



فرهنگ سياسى عقب افتاده مشخصات زيادى داره كه يكى اى اونها مرزبندى كردن شديد بين هرگونه تفكر دگر گونه است. چيزى كه ج.ا از اون با صداى بلند به عنوان خودى و غير خودى نام ميبره ، قشرى از اپوزوسيون (اگه واقعا بشه اين نام رو اطلاق كرد!) هم با مارك چسبوندن به هر انديشه متفاوت با باورهاى غير قابل انعطاف خود٫ همون كار رو ميكنند.

گاهى اين مرز بندى تا حدى فاجعه آميز ميشه كه به برخورد هايى ناشى از وهم و هذيان شبيه تره تا كنش طبيعى. اينكه صرف ابراز يك عقيده چه درست و چه نادرست بجاى نقد آن سبب حمله شخصى به ابراز كننده بشه، به او مارك زده بشه كه تو چى يا چى هستى يا اقداماتى از اين دست كه شاهدش بوديم و هستيم، نتنها كمكى به پيشرفت نميكنه بلكه حاصل اين گونه برخوردهاى فاقد شعور چيزى بجز خود سانسورى، بدبينى و بى اعتمادى و عدم همبستگى نميتونه باشه.

نقد آرى تخريب شخصى نه!

ديده ميشه كه بد اخلاقهاى سياسى به اسم "نقد" سعى در توجيه بد عملى خود دارند. غافل از اينكه با اين كارشون مشخص ميشه مفهوم نقد رو نميدانند! نقد با تخريب شخصى فرق ميكنه . اينكه "صاحب" فكرى كه ما مخالفش هستيم رو آدمى پسيميست ، عمال اين و آن، مزدور، خائن ، نادان و... خطاب كنيم اسمش نقد نيست! جالب اينه كه برخى در پاسخ به اعتراض به شيوه برخورد با ژستى دموكرات موابانه ميگن...رفيق!!! نقد پذير باش!!!

من فرق عمده اى كه بين حاكميت فاسد و اين گروه ها ميبينم اينكه اينها قدرت در دست ندارند، وگرنه همين ج.ا با يك لباس ديگه ميداشتيم!!

تا زمانى كه برايند فرهنگ سياسى جامعه ما چنين نمره اى بگيرد، همين لايق ماست كه بر ماست!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر