۱۳۸۸ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

پرواز را فراموش كن! پرنده شايد رفتنى باشه ولى حماقت...!!!



طبق عادت دو ساعت و نيم قبل از پرواز ميرى فرودگاه، از اينكه ميبينى چند نفر از هم وطنهات هم زودتر اومده اند احساس خوبى ميكنى، چون خيلى معمول نيست ايرانى وقت شناس ببينى! ولى اين احساس خوب خيلى زود تبديل به حس شرمندگى ميشه. بلند گوى فرودگاه به سه زبان مرتبا اعلام ميكنه كه به دلايل امنيتى از چمدونهاتون جدا نشيد! با اين وجود جلوى گيشه تحويل بار كه هنوز بسته است, هموطنان گرامى صفى از چمدونهاشون درست كرده اند و خودشون گوشه اى ديگه مشغول گپ و شوخى هستند!! پليس فرودگاه سر ميرسه با خشونت و بى احترامى صاحبان چمدونها رو سرزنش ميكنه..همه مردم با دهان باز به ماجرا خيره شده اند.. احتمالا نميتونن هضم كنند كه هدف اين كار وطنهاى گرامى من چى بوده!! ياد بچگى ها و صف شير مى افتى و زنبيل هايى كه از ساعتها قبل به كركره مغازه گره خورده بودند...

موقع تحويل بار جر و بحث شديدى در ميگيره بين خانمى هم وطن كه اضافه بار داره و ميخواد به هر وسيله بدون دادن جريمه كيلو هاى اضافى پرواز كنه، مامور هم كه يك خانمه بش ميگه رو تيكت شما نوشته كه حد اكثر بار نفرى چقدر هست، جايى براى بحث نيست! ولى خانم هموطن گوشى براى شنيدن نداره! كار بالا ميگيره... به به خانم ها هم از اين فحش ها بلد بودند؟!!!

پرواز به زمين ميشينه، مهماندار خواهش ميكنه يا بهتر بگم التماس ميكنه كه تا اعلام شدن باز كردن كمر بند ها همه سر جاى خودشون بشينند، ولى به محض نشستن هواپيما تقريبا همه هموطنها بلند ميشند از جاشون و شروع به برداشتن بار از بالاى سر ميكنند.. به دليل تكون خوردن هواپيماى در حال حركت به سمت سالن ورودى, يه چمدون مى فته روى شونه يه مسافر خارجى بيچاره! فقط نگاهش گوياى اينه كه تو ذهنش چى ميگذره!

نتيجه اخلاقى... نگيد همه اينها تقصير آخوندهاست كه بالا ميارم!!



۱۳۸۸ فروردین ۹, یکشنبه

مشكل على دايى نيست




اجتماعى كه با يك غوره سرديش ميشه و با يك مويز گرميش! جامعه اى كه تا دقيقه 77 داشتند شعار على دايى سر ميدادند و ظرف 12 دقيقه به اين نتيجه ميرسند كه دايى حيا كن تيم ملى رو رها كن!!

جامعه اى نابالغ كه تمام قضاوت ها و تصميمهاش واكنشى و ناگهانى است، و غير قابل پيش بينى، چگونه مسولينى لايقش هستند؟ چرا حاصل عملكرد غلط اين مسولين(بخوانيد انتخاب دايى مثلا!!!) كه وجودشون در مصدر كار خودش نتيجه بى لياقتى ما هاست، رو خودمون به گردن نميگيريم؟ على دايى رو سيبل كردن , كاريه كه ميكنيم تا از واقعيت فرار كنيم، همونكارى كه مسولين هم ميكنند!! مسولين هم از قماش ما هستند! باور كنيم!

تغيير ميخواهيم؟.... لياقتهامون رو بالا ببريم!!


۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سه‌شنبه

وقتى كه يادمون ميره داشتيم بين بد و بدتر انتخاب ميكرديم!!!



دوستانى كه راهى رو به جز اصلاحات تدريجى در طول يك بستر زمانى, براى رسيدن به دموكراسى عملى نميدونند, مگه در اين عقيده توافق ندارند كه اين روند قائم به فرد نيست؟
حتى اگه تاثير سوپر مهره ها رو كاتاليزورى در اين روند در نظر بگيريم ,آيا كارنامه سياسى او چنين چيزى رو القا ميكنه؟!
اگه اصل انتخاب بين بد و بدتر رو به عنوان بر خورد پراگماتيك با دنياى روبه رو ( نه بر خورد ايده آليستى با توهمى كه براى خود درست ميكنيم!) قبول داريم ، دنبال قهرمان نميگرديم كه با جا خالى دادن او ماتم بگيريم! به گمونم بعضى وقتها يادمون ميره كه داشتيم بين بد و بدتر انتخاب ميكرديم!!!


۱۳۸۷ اسفند ۲۴, شنبه

چرا آلمان توانست و ما نميتوانيم؟



به دليل شغلى با آدمى آشنا شدم هشتادو چند ساله و به ادعاى خودش از دوستان "ويلى برانت" , سابقا در كار ژورناليستى بوده..وقتى فهميد ايرانى هستم صحبتى بالا گرفت و ماحصل اون رو ديدم بد نيست اينجا بيارم.

مضمون سوالات و جوابها همونى هست كه اومده ولى شايد فرم كلمات كمى فرق كرده باشه ، با اين وجود امانتدارى حفظ شده.

*- تا بحال ايران بوديد؟

- بله، يكبار در پيش از انقلاب گمونم سال 77 يا 76 بود. تهران رو ديدم. ولى اردن زياد بودم شباهت زيادى بين امان و تهران تو يادمه!

*- با اين حساب خاور ميانه رو بايد بشناسيد.

- هم آره هم نه! ميدونى اصلا من چند سالمه؟ من 20 سالى ميشه كه باز نشسته ام! ولى با اين وجود از روى كنجكاوى اخبار رو دنبال ميكنم. مخصوصا جريان عراق رو.

*- و ايران؟

- چرا ايران رو هم ! مثلا جريان بحران اتمى رو، و رييس جمهور شما رو. اسمش ولى سخته! تو ذهنم نيست!!

*- اون رو ولش , عقل درست و حسابى نداره!

- در سياست كاريزما مهمه نه عقل!

*- و فكر ميكنى كه احمدى نژاد كاريزما داره؟!

- من كه خيلى نميشناسمش! تو بايد بدونى ولى اگه براى تو جذابيتى نداشته باشه دليل نداره كه براى ديگران هم همين جورى باشه!

*- آره! ميدونم چى ميگى.. ولى اين موضوع الان برام جالب نيست. دلم ميخواد سوالى ازت بكنم!

- بفرماييد!

*- من آلمان رو به عنوان يك كشور با استاندارد بالاى دموكراتيك قبول دارم. اين كشور از خاكستر جنگ بلند شد . از فرداى سقوط يك ديكتاتورى وحشتناك! ميشه قبول كرد مردم يك شبه بعد از جنگ روحيه دموكراسى خواهى پيدا كردند و به اينجايى رسيدند كه الان ميبينيم؟!

- اين سوال درست طرح نشده به همين دليل نميشه جواب كاملى بهش داد!

*- نميفهمم كجاى سوال ايراد داره! حكومت رايش سوم مگه ديكتاتورى نبود؟ از فرداى جنگ مگه دموكراسى حكمفرما نشد؟!!

- ببين وقتى كه دارى درباره يك ملت حرف ميزنى براى قضاوت بايد اونها رو در يك دوره زمانى ارزيابى كنى نه اينكه لحظه هاى تاريخى رو كنار هم روى ميز بچينى و نتيجه بگيرى! مثلا در اين مورد نميشه بدون بررسى سير جريان جامعه آلمان، از زمان بيسمارك گرفته تا دوره جمهورى وايمار و اتفاقات پس از اون، قضاوت كرد.

*- پس از جنگ دقيقا چى شد؟

- همه چيز داغون بود، زير ساختها از بين رفته بود مردم خسته و ميشه گفت در شوك بودند. آمريكايى ها بازسازى رو طراحى كردند و پول آوردند و براى ساختن نظام سياسى خيلى كمك كردند.

*- پس يه جورى شما ها مديون آمريكا هستيد؟!

- اين مديون بودن در كتاب لغت سياسى جاى نداره! مراودات سياسى مثل معاملات هستند، كسى بدون نفع بردن كارى براى كسى نميكنه! آمريكا كمك كرد چون چاره ديگرى نداشت، چون از فرداى جنگ نبرد كاپيتاليسم برابر كمونيسم شروع شده بود! دندونها براى اروپاى مركزى ويران شده تيز بود!! اگه كم كارى ميكرد اردوگاه كاپيتاليسم بدون آلمان به ضرر خود آمريكا تمام ميشد!

*- من هدفم از مطرح كردن اين سوال در واقع اى بود كه ببينم از ديد شما آيا امكان داره كه در يك كشور بشه با جنگ يا اقدامى ضربتى دموكراسى رو حاكم كرد؟ مثلا كارى كه آمريكا داره در عراق ميكنه.

- سوال سختى است! ولى جواب آن شايد آره و شايد نه است! ولى يك نكته صد در صد قابل باوره كه در صورتى كه تغيير انجام بشه يك دوره كنترل شده لازمه! مثل اين ميمونه يه درختچه ميكارى ولى بايد مدتى هواش رو داشته باشى. اين جريان عراق رو البته خيلى نميتونى با موقعيت ما پس از جنگ بسنجى!

*- چى ميخواى بگى؟

- ببين يه فرق بزرگى كه هست اينه كه ما قبل از جنگ از نظر توسعه اقتصادى و صنعتى اگه بالاترين كشور نبوديم جزو سه تاى اول بوديم! درسته كه همه چيز تخريب شد ولى اون ذهنيتى كه اون پيشرفت رو بوجود آورده بود خيلى كمك كننده بود، البته با يك رويكرد سياسى جديد! در خاور ميانه اين پيشرفت هيچ وقت نبوده، پيش شما همه چيز خلاصه ميشه به پول نفت!

*- پس بايد ظاهرا حالا حالا ها دعا كنيم كه نفت تموم بشه تا ما اقلا خواب دموكراسى رو ببينيم.

- يه چيز ديگه هم هست كه مشكل خاور ميانه است، و او قوى بودن المنت بزرگى به اسم مذهب هست.

*- در آلمان اون موقع مذهب پر رنگ نبود؟

- توى مسايل اجتماعى و امور خيريه چرا، الان هم هست. ولى در جهت گيرى هاى كلان سياسى اصلا، اين يك مشكل بزرگ خاور ميانه است.

*- از ديد شما چاره كار ما براى رسيدن به دموكراسى چيه؟ انقلاب؟ كودتا؟ حمله آمريكا؟ اصلاحات تدريجى؟

- من واقعا نميدونم! من روزنامه نگار بودم , تئوريسين نيستم. ولى اين رو ميتونم بگم كه هر كشورى بهترين راه خودش رو خودش پيدا ميكنه

.

.

.

اين گفتگو شايد باز هم ادامه داشته باشه! به شرطى كه باز هم ببينمش!!


۱۳۸۷ اسفند ۱۲, دوشنبه

? Do You Wand To Play World Class



در تمام جهان فوتبال بازى ميكنند! فيفا تعداد كشورهاى عضوش از سازمان ملل بيشتره!
تقريبا همه اين كشور ها ليگ فوتبال دارند.. ولى فقط چند كشورند كه استاندارد جهانى رو تعيين ميكنند! اونها مبناى مقايسه اند.

در بقيه كشورها چى رخ ميده؟ بازى مى كنند حالش رو ميبرند، گاهى اداى تيمهاى ورلد كلاس رو در ميارند، از مدل لباس گرفته تا گوشواره(!) در كون بازيكنهاى مذكور رو!!! گاهى هم ميزنند تو سر و كول هم! خونين و مالين ميشن! ولى فوتبال بازى ميكنند و حالش رو ميبرند!


******************

حالا چه بايد كرد؟ شايد يه روزى بتونيم مثل ايتاليا بازى كنيم با اون استاندارد . ولى اينكه حالا نميشه اونجورى بازى كرد, نميشه بگيم كه بازى نميكنيم چون اين بازى اصلا فوتبال نيست! اگه بازى كنيم ، همين بازى تخمى كه ميكنيم, شايد يه روزى بشه ورلد كلاس بازى كرد! اگه بازى نكنيم هيچ وقت ياد نميگيريم كه ورلد كلاس بازى كنيم!!

عشق است بازى گل گهر سيرجان با صنايع اراك !!!