۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

ملال گريز ناپذير



ميدونى دلتنگى واقعا چيه؟ دلتنگى براى خيليها چيزى نيست غير از ياد آورى خاطراتى كه٫ اگر چه حالا قشنگ به نظر ميان٫ در زمان خودشون ملال انگيز بودند!

آرزو؟ اغلب آدما آرزوشون چيزى است كه ديگرانى دارند اونها رو به گونه ملال انگيزى حالا تجربه ميكنند!!

انسان بدون آرزو و دلتنگى چگونه آدمى است؟

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

برهوت



سر به عقب برگرداند به مسيرى كه آمده بود نگاه كرد، راهى زياد و صعب ، به مسير روبه رو نگاه كرد، بى پايان با افقى مه آلود، جايى كه بود جاى استراحت نبود برهوت، باير و بدون ايجاد حس اطمينان! سرگشته اين پا آن پا كرد، به آسمان نگريست گنگ و بيكران با چند تكه ابرى كه انگار به سرگشتگى او نيشخند ميزدند!

دوباره به سمت افق براه افتاد. وقتى پيش ميرفت٫ با درد پاهايش٫ فكر كردن را فراموش ميكرد !


۱۳۸۷ مرداد ۲۰, یکشنبه

مشنگستان!



هميشه اين احساس رو داشت كه با عالم غيب در رابطه است، يه جور احساس روحانى ميكرد. فكر ميكرد چيز هايى بهش الهام ميشه، چيز هاى ميديد كه ديگران نميديدند، مسايلى براش بديهى بود كه ديگران با شنديدنش بى اختيار متعجب ميشدند. صحبت هاش ، ميميك صورتش با اون چيزى كه آدم انتظار داشت متفاوت بود! ژنده ميپوشيد، به خودش نميرسيد ولى با اين وجود احساس ميكرد همه تو كفش هستند! غروب به غروب تو بيمارستان روانى ميومدند بهش شوك الكتريكى ميدادند ! دومى با همين مشخصات آزادانه ميره نيويورك، تازه رييس 70 ميليون نفر هم هست!!