۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

كسى از عرفان حرف حساب خبر داره؟!

.
اميدوارم كه خوب باشه، خيلى وقته كه آپ نكرده، اينقدر خبر بد شنيديم كه آدم سريعا فكر ناجور ميكنه!

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

وحدت كلمه يا كلمه واحده ؟

.

"وحدت كلمه" كه اين را اولين بار از زبان آدمى مثل خمينى شنيدم، به درستى ميتوان عاملى باشد كه سبب اتحاد نيرو ها براى نيل به مقصودى خاص گردد.

از اين عبارت دو حرفى يك "مخرج مشترك" استخراج ميشود. براى رويكردهاى ائتلافى و متحدانه , بزرگ كردن دايره مخرجهاى مشترك منطقى و معقول است. سبب نيرومند تر شدن حركت ميگردد.

اما چيزى كه با آن اشتباه ميشود و غالب بازدارنده و تفرقه افكن است. مانور دادن رو "كلمه واحده" است.
مانور دادن روى كلمه واحده با روح تكثر گرايى بيگانه است. اگر چه پذيرفتن آن را از جانب عده اى با بهانه استراتژى مبارزاتى ميبينيم، اين امر ميتواند به استبدادى ديگر منجر شود.
مثال:
در چهار چوب مبارزاتى گفتن شعار الله و اكبر بر بامها به جهت تاثيرى كه دارد، كار خوبى است. وحدت كلمه را من در قالب رفتن مردم به روى بامها ميبينم، ولى منحصر كردن فريدهاى مردم به الله و اكبر را مناسب نميبينم.
مشابه اين مورد در ايراد به كار گنجى در ممانعت از گردهمايى با پرچم شير و خورشيد كاملا مصداق دارد. مخرج مشترك همايش اعتراضى است، نه لزوما آن گونه كه برخى بپسندند.
.

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

شباهت صد در صد

.
چه شباهت قريبى دارند صد در صدى ها! چه ذوب شده در ولايت باشند، چه به تار و پود خودساخته ذهن در اسارت . هر دو در دراز مدت اميد عافيت دارند و در كوتاه مدت حاصل تلاششان به يك چيز مى انجامد ( البته اگر بشود خلسه مليح هر از گاه و سفاحت نيشخند دمادم را تلاش ناميد!)
كوبيدن سبزى در هاون كار هردو ست!! آن يكى در خيابان باتوم به دست! ديگرى با كيبورد و ماوس! آن يكى خس و خاشاك ميخواندشان ، اينان گوسپند و بز!!
هردو مغرور به توهم در جيب داشتن حقيقت، هردو مشغول به خفه كردن انديشه ديگر! هر دو بيشرم در مارك زدن به اين و آن بدون توانايى اثبات مدعا! (هردو بى نياز از اثبات مدعا)، اين ميان برخى چوب دو سر طلاى اين جماعتند! مثلا مسعود بهنود!! مزدور از ديد هردو!!
اين شباهت مربوط به امروز و ديروز نيست! هردو خودى و غير خودى دارند، هردو غير خودى ها را سر و ته يه كرباس ميبينند! كلمه "اصلاحات" باعث تهوع هر دو ميشود! نفرت از خاتمى از فرايض هردو محسوب ميشود و مارك خاتمى چى زدن! به اين و آن از تفريحات هردو است!

نكته پايانى اينكه هر دو به عقيده خود ميبالند!! حال با هر توجيهى!

۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه

نوبت بازى ; بفرماييد! نوبت شماست!

.
شكاف عميق ايجاد شده در حاكميت بسيار عظيم است. پس لرزه هاى آن از ديد من فراتر از ميزان تصور حكومت بوده است. ترك و دامنه اين شكاف به سرعت در حال افزايش است به گونه اى كه جناح به اصطلاح اصول گرا ،عملا چند پاره شده است. هرچند كه تا كنون سعى كرده اند با اولويت قرار دادن مشتركاتشان از هم نپاشند، ولى بپرسيد مثلا لاريجانى كجاى اين قضيه ايستاده است؟ باز تاب شكاف مهلك اصول گرا ها را به هنگام معرفى كابينه به مجلس خودى!! بيشتر خواهيم ديد.
در آن سوى ميدان مردم چه در آينده از موسوى عبور كنند چه همگام با او پيش بروند حركت خود را در حد مقدور و شايد بشود گفت بيش از ميزان قابل پيش بينى انجام داده اند و توپ را اينك به زمين حكومت انداخته اند. از همين اكنون حكومت با بزرگترين چالش عمر خود روبروست. نگاهى به زندانها كه اينكه لبريز از مدير كل و استاندار تا معاون وزير و معاون رئيس جمهورى همين حكومت است، به نوعى درسر زيادى براى حكومت را خبر ميدهد.
حركت تاريخى مردم خارج از كشور در آگاهى دادن به افكار عمومى مردم جهان غرب ( مردمى كه تا قبل از اين از طريق مدياى خود ايران را مساوى احمدى نژاد ميديد! و با تحريم انتخابات هيچ وقت آگاهى نمى يافت) بسيار مهم است. در اين شرايط مراوده غرب با اين حكومت, حد اقل مراوده واضح و آشكار، با مخالفت افكار عمومى غرب روبرو خواهد شد . اين امر عرصه را همچنان بر حكومت تنگتر خواهد كرد.
حالا نوبت بازى حكومت است و تازه اول گرفتارى آنها. در هر قدم مواجه شدن با چالشى شديد چيزى نيست كه حكومتى آرزويش را داشته باشد.
.

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

كالبدشكافى بحثهاى بى نتيجه

.
چرا بحث ميكنيم؟
اين قضيه ميتواند دلايل و اهداف متفاوتى داشته باشد.

1. بحث به منظور تبادل تجربه و كمك كردن به روشن شدن يك چيز.

اين نوع مباحثه معمولا با احترام متقابل شروع ميشه، طرفين اين گونه بحثها پيش از آغاز و در جريان بحث, همديگر رو به عنوان صاحب انديشه به رسميت ميشناسند. چون هدف اصلى آنها روشن شدن موضوعى است، بر روى نظريات خود تعصب ندارند، همديگر را تخريب نميكنند.

2. بحث به منظور به قضاوت گذاشتن چيزى.

در اين نوع مباحثه, يك سمت موضوعى رو كه ميتونه ايده اى يا سوالى باشه به مشاركت ميگذارد، و خود پاسيو است. از مجموع نظرات ديگران جنبه هاى تاريك موضوع روشن تر ميشود. مشابه اين گونه بحث ها جديدا در سايت هاى CNN و BBC زياد ديده ميشود، شايد از ويژگى هاى وب2 باشد.

3. بحث براى به آرامش رسيدن خود.

يكى از روشهاى درمانى اختلالات اضطرابى (كه تمام انسانها در دوره هايى از زندگى به آن درگيرند، در زبان عاميانه به آن استرس هم ميگويند) گفتگو كردن آزاد درباره و پيرامون موضوع استرس زا است. در اين گونه مباحثه بيشتر از آنكه نتيجه گيرى مهم باشد، رفتار بحث كننده ناخوداگاهانه مشغول اضطراب زدايى است.
از آنجايى كه عقيده مخالف باعث افزايش استرس ميشود ناخوداگاه جبهه گيرى پيش ميايد ( واكنش ناخوداگاه كه نوعى مكانيسم دفاعى روانى است). سواى اينكه آدم در چه منزلت اجتماعى باشد، هر كسى كه در اين لوپ قرار بگيرد، كم و بيش اين واكنش را نشان خواهد داد.در اين شرايط دلنشين ترين مسكن , بجز تخريب ، تحقير و حذف انديشه مخالف, تاييدى از دوستى كه هم ايده است ميباشد. چرا كه استرس را كم ميكند، غافل از اينكه ادامه بحث با همفكر, كمكى به روشن تر شدن تم بحث نخواهد كرد! ولى همانگونه كه بالاتر اشاره شد هدف اصلى چيز ديگرى است.

.........................................................................................................................................................................

دوستى ادعا ميكرد كه هدفش از بحث, دعوت افراد به انديشيدن است. ولى انديشه اى كه مثل او نبود را با برچسب روشنفكر نما، كم سواد، خودشيفته ، بى اطلاع و... خفه ميكرد. شايد هم مقصود ايشان دعوت به انديشيدن بود، ولى آنگونه كه ايشان مى انديشيد...
.